قسمت دوم

به نام خدا

نویسنده:امیرحسین کاظم دخت

 

در سالیان پیش در نزدیکی شهر آبادان عمارتی وجود داشت که به عمارت شیخِ خنده معروف بود. صاحب این عمارت شیخ عربی بود که هر هفت روز مقدمات جشن آماده میکرد و همه مردم جمع می شدند و شادی میکردند.

این جشن ها در رسومات هم برگزار میشد.

این عمارت سالیان سال افراد را به خود دعوت می کرد.

عروسی،جشن،شادی و تمام مراسماتی که شادی آور بود به طور رایگان شیخ عرب برگزار میکرد.

شیخ عرب مردی شاد و چاق بود،او از خاندان سعود بود و به شدت ثروت مند بود؛اما با تمام شیخ های سعودی فرق داشت و تنها هدفش برای زندگی خنداندن مردم بود.

شیخ ۲۳ سال این جشن هارو برگزار کرد و در آخر ناپدید شد ؛ زمزمه هایی در شهر پدید اومد که شیخ از پیش اون ها رفته و از دست اون ها آزرده خاطر است.

در سرانجام درب عمارت شیخِ خنده برای همیشه بسته شد و دیگر از جشن های پر شکوه خبری نبود.

تقریبا ۱۷ سال از بسته شدن درب عمارت می گذشت.

دختری به آبادان رفت و از مردم سراغ عمارت شیخ خنده را گرفت ؛ این عمارت معروف بود. مردم شهر نشانی عمارت رو به دختر دادن.

دختر تقریبا ۲۶ سال داشت و به همراه آقایی اومده بود و بالاخره به عمارت شیخ خنده رسید.

دختر کلید اون عمارت رو داشت و درب عمارت رو باز کرد؛این در حالی بود که مردم از تعجب داشتند می مردند.

دختر برای

ادامه مطلب

قسمت دوم کتاب حتی برای یک دقیقه

قسمت اول حتی برای یک دقیقه

کتاب حتی برای یک دقیقه

عمارت ,شیخ ,مردم ,دختر ,جشن ,خنده ,عمارت شیخ ,داشت و ,این عمارت ,عمارت رو ,درب عمارت

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود خلاصه درس های آموزشی جوادیه صدای پنج گنج جنوب و جازموریان بیا عاشقی را رعایت کنیم ...... با هم ، راه تکنیک و ترفندهای زبان خارجی ایمان-توکل-استقامت روانشناسی , روانشناسی مدرن بیت الکوثر-کودکان و زنان بی سرپرست و معلولان ذهنی خدمات عایق ایزوگام و قیرگونی ایزوگام90